سفر...

سفر...

یکشنبه 15 / آذر /1394

الان دو روز میشه که داداشم رفته سفر

الان تونستم بشینم این پست رو کامل کنم

داداشی سفرت بی خطر

به سلامت ازین سفرمعنوی جذاب با دلی پر از عشق برگردی

خیلی دوست داشتم باهات بیام منم به این سفر دلچسب

اما ببخشید که جیب خالی مانع بود...    

      

      حاشیه ی متن (هواپیمارو هم خیلی دوست دارم، مخصوصا ازین مدلا)

 

 

ایوان نجف عجب صفایی دارد.....

رفتی نجف و کربلا مارو حسابی دعا کن که محتاج دستگیری مولا علی علیه السلام و سالارم امام حسین علیه السلام و برادرشونم

 

کاظمین هم اگر رفتی سلام مارو برسون

 

کاش میشد منم مسافر این حرم ها میشدم اما افسوس

 

 

 

 

 

 

 

  1. هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...

    نوشتن دیدگاه

بالا